سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۳۰ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

 #طنزسیاهنمایی. 268

تست محبوبیّت!!

گفت: آیا مسئولان ما نزد مردم محبوبیّت هم دارند؟

گفتم: البتّه مردم خدمتگزاران صادق خود را دوست دارند.

گفت: چطور می توانیم ما میزان محبوبیّت مسئولان را بفهمیم؟

گفتم: مثلاً مردم هر یک از آنان را در معابر و مراکز جمعیّتی ببینند، دور آنان جمع می شوند و احترام می گذارند.

گفت: اتّفاقاً من محبوبیّت خود را همین طوری تست کرده ام و به نتیجۀ جالبی رسیدم!

گفتم: تو را که کسی نمی شناسد.

گفت: اختیار داری!! مرا نمی شناسند؟ منِ نُخبه (یا به قول شماها پَخمه) که هر روز به قول تو #سیاهنمایی می کنم،مگر ممکن است کسی مرا نشناسد؟

گفتم: چطوری محبوبیّت خودت را تست کردی؟

گفت: یک روز از یک پارک می گذشتم که جمعیّت زیادی در آن مشغول تفریح بودند. ناگهان جمعی جوان را دیدم که مردم دور آنان جمع شده بودند. جوانان به محض این که مرا دیدند،مردم را رها کردند و همگی به دنبال من افتادند . من که از شدّت توجّه و علاقۀ آنان نسبت به خودم به وجد آمده بودم،لحظه ای ایستادم. همۀ آنان دور مرا گرفتند و هر یک با اصرار برگه هایی را به من دادند. من ضمن سپاسگزاری از آنان، همۀ برگه ها را گرفتم و چون آنجا فرصت خواندن همه آن ها را نداشتم،همه را تاکردم و در جیبم گذاشتم و به احساسات پاک آنان پاسخ دادم و تا درِ پارک مرتّب برای آنان دست تکان دادم و مغرور و مسرور. به سوی خانه روانه شدم.

وقتی به منزل رسیدم، با ولع برگه ها را باز کردم و خواندم!

گفتم: خب! در برگه ها چه نوشته بودند؟

گفت: همۀ برگه ها آگهی تبلیغاتی کاشت مو برای کچل ها و کله طاس ها بود!! تازه فهمیدم علّت توجّه و گرایش همۀ جوانان به من کلّۀ طاس و کچل من بود،نه محبوبیّت من!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟! 

#شفیعی_مطهر

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۰ ، ۰۳:۳۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (فرگرد 1674)

فریاد اعداد!

گاهی «اعداد» با همۀ وجود «فریاد» می زنند.

اعداد و ارقام به قدری «گویا» و «پویا» هستند،

که یک ملّت می تواند همۀ «سختی های خویش» و «شوربختی های در پیش» را 

از «صدایشان بشنود» و در «سیمایشان بنگرد».

عددها از «حُفره های خالی» و «سُفره های خیالی» خبر می دهند.

ارقام،«فسادها را می شمارند» و «بیدادها را می نگارند».

کسانی که «زبانِ عِداد» و «بیانِ اَعداد» را نمی فهمند،

هرگز نمی توانند با هیچ «داوری» به «حق باوری» برسند.

«سینۀ عدد»،«گنجینۀ خبرهای خوب و بد» است. 

عددها،«اخلاص ها را انشاء» و «اختلاس ها را افشاء» می کنند،

«یوغ ها را می نگرند» و «دروغ ها را می نگارند».

بیاییم «سینۀ اعداد» را جز با «سیمینۀ داد» نیاراییم

و تاریخ را با «رنجۀ آگاهان» و «شکنجۀ دادخواهان» نیالاییم!

#شفیعی_مطهر

-----------------------

عِداد: همتا،همدوش،حریف،شمار،(در عِداد: در ردیف،در شمار)

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۰ ، ۰۴:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی.267

حساب کشمشی!!

گفت: مجلس انقلابی و دولت انقلابی هم آمد،ولی در بهبود وضغ مردم و قیمت ها گشایشی ایجاد نشد.

گفتم: باید بیشتر صبر کنیم.

گفت: اگر با این فرمان جلو برویم،با این «حساب کشمشی»امید هیچ گشایشی نیست. 

گفتم:حساب کشمشی دیگر چیست؟

گفت: میگن‌‌‌ ملانصرالدین، برای این که بفهمه چقدر از رمضون گذشته و چقدر مونده، از روز اول ماه ۳۰ تا کشمش میذاره تو جیب عباش و هر بار وقت افطار یه دونه کشمش می خورده،

زن ملا یه روز اتفاقی دستش به جیب عبای ملا میره و کشمش‌ها رو می بینه،

میگه : بمیرم برات نمی دونستم این قدر کشمش دوست داری !

پس میره دو مشت حسابی کشمش می ریزه توی جیبش !

بعد از چند روز تو مسجد مردم از ملانصرالدین می پرسن:
ملا، چقدر مونده به عید فطر؟

اونم دست میکنه تو جیبش و بعد از کمی مکث و تعجب میگه :
والا اگه حساب با حساب کشمش‌ها باشه،امسال عیدی در کار نیست !

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۰ ، ۰۳:۵۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1673)

«زیبایی سیرت» یا  «فریبایی صورت»؟!

آنان که خدا را «داور» و داوری او را «باور» دارند،

هرگز از «داوری مردم» حتّی از روی «سوء تفاهُم» نمی رنجند؛

زیرا هیچ کس نمی تواند«خطِ قلوب را بخواند» تا «خطای محجوب را بداند»!

تنها کسی که هر «عیب» را از «غیب» می داند،

خدایی است که هم «ستّارالعیوب» است و هم «غفّارالذنوب».

بیاییم به جای «تظاهُر به پاکی» و «تفاخُر به تابناکی»،

نخست «درون را برای خالق بیاراییم» و سپس «بیرون را برای خلایق بپالاییم»!  

آن چه انسان را نزد «پروردگار»،«رستگار» می کند،

«زیبایی سیرت» است،نه  «فریبایی صورت»!

بیاییم برای خویش با «ارزندگی»،«زندگی» کنیم

و برای دیگران با «کارهایمان اُلگو» باشیم و در برابر «اختیارهایمان پاسخگو» .

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

محجوب: در پرده، پنهان و پوشیده ،باشرم،باحیا

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۰ ، ۰۳:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمای .266

تحمیل و تحمُّل!

🔷گفت: آیا تو می دانی بیشترین تعداد تحریم ها علیه یک کشور در طول تاریخ بر ضد ‎ایران اعمال شده:یعنی  ۱۷۳۳ تحریم! سه برابر تحریم‌های ‎#سوریه و چهار برابر تحریم‌های ‎#کره‌شمالی؟!

گفتم: نه!

گفت: آیا تو می دانی هزینۀ این تحریم ها را چه کسانی می پردازند؟

گفتم:نه!

🔷گفت: بله؛ زحمت بار سنگین تصمیمات بر دوش مسئولان است و تحمُّل پیامدهای سخت آن با مردم!! تحریم‌ها ناجوانمردانه است اما هزینه تحریم‌ها را مردم می‌پردازند!

آیا تو می دانی در ازای تحمُّل این همه سختی ها چه به دست آورده ایم؟

گفتم: دیگر قرار نشد همۀ سوالات سخت را از من بپرسی!

گفت: از بس که تو هم جواب دادی!! آیا هنوز وقت آن نرسیده ما هم زندگی بدون ‎تحریم را تجربه کنیم؟

گروهی از اهالی یک روستا برای سفر به روستای دیگر از روی ناچاری عقب دو وانت سوار شده بودند. این دو راننده وانت با یکدیگر رقابت و درگیری داشتند. هر دو به موازات هم رانندگی می کردند. اولی گاهی شیشه ماشین را پایین می کشید و هر چه آشغال و پوست میوه دم دستش بود،به سوی دومی پرتاب می کرد. دومی هم شیشه اش را بالا می کشید.لذا از اصابت آشغال ها در امان بود. در نتیجه آشغال ها به سر و روی مسافرانش در عقب وانت می ریخت. 

همچنان رانندۀ دومی همین گونه تلافی می کرد. در این میان دو راننده با هم دعوا می کردند، ولی از هر آسیب در امان بودند و مسافرانی آزار و اذیّت می شدند که با هم دعوایی نداشتند.

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۶:۵۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

انتخابات هردمبیلی!

قصّه های شهر هرت.قصّۀ 148

#شفیعی_مطهر

مدّتی بود که گزارش هایی به هردمبیل می رسید حاکی از این که بسیاری از مردم با توجّه به مطالعۀ کتاب ها و روزنامه ها از یکدیگر می پرسند :

-چرا ما دموکراسی نداریم؟ 

-چرا هیچ یک از مسئولان شهر هرت با آرای ما برگزیده نمی شوند؟ 

چرا مسئولان ما در برابر اختیارات و مسئولیت خود پاسخگو نیستند؟

چرا و چراهای بسیار!!

هردمبیل زیر فشارهای مردمی سرانجام پذیرفت با برگزاری یک انتخابات صوری و تشریفاتی فعلاً شهردار با آرای مستقیم مردم برگزیده شود. ولی نه با آرای همۀ مردم،بلکه تعدادی از افراد گوش به فرمان و مطیع دربار در سالنی گردآیند و به یکی از نامزدهایی که دربار تعیین می کند،رای بدهند.

روزی در سالنی بزرگ بیش از 500 نفر از استادان،بزرگان،شخصیّت ها و سایر اقشار مردم - که همه مورد تایید دربار بودند- برای برگزاری انتخابات نمایشی گردهم آمدند.در آغاز برنامه تعداد سه نفر از نامزدهای برگزیدۀ دربار به حاضران معرّفی شدند و قرار شد هر یک به مدّت یک ساعت خود را به مدعوین معرّفی و برناه های خود را تشریح کنند و در پایان با رای گیری از حضّار، شهردار شهر هرت برگزیده شود.

پس از پایان سخنرانی نامزدها و پیش از رای گیری شخصی از پلّکان سن بالا رفت و از پشت تریبون بی مقدّمه خطاب به همۀ حُضّار گفت:

بسیاری از شما بی سواد و توسعه نیافته هستید اگرچه مدارک دانشگاهی دارید!

همۀ حاضران ضمن شوخی تلقّی کردن اظهارات این شخص شروع به خندیدن کردند!

آن شخص مجدّداً با قیافۀ کاملاً جدِی حرف خود را تکرار کرد. مردم باز هم خندیدند و شوخی تلقّی کردند. آن شخص وقتی بی تفاوتی مردم را دید،در حالی که با سرانگشت خود، تک تک حاضران را نشان می داد،می گفت:

آقا! شما را می گویم!خانم ! به شما بودم! آقایان و خانم های استاد و معلّم و مسئول!منظورم شماها هستید! شماها را می گویم! همۀ شماها بی سواد و توسعه نیافته هستید!....

کم کم حاضران قیافه ای جدّی گرفتند و گوینده را دیوانه نامیدند. شخص گوینده با کمال جدّیّت با ردّ اتّهام دیوانگی ،خود را کاملاً عاقل و حرف های خود را کاملا جدّی و منطقی و مستدلّ دانست. وقتی با اعتراض همگانی روبه رو شد ،همه را آرام کرد و از پشت تریبون خطاب به حاضران گفت: 

 نه من فرد بی ادبی هستم و نه قصد توهین به کسی را دارم. اگر بیان من منطقی و دارای پشتوانۀ استدلالی نبود،نپذیرید و اگر مستدلّ بود،لطفاً در پی درمان بی سوادی خود باشید.

جمعی پرسیدند: پس علّت بی سوادی و نفهمی ما چیست؟

آن مرد گفت: موضوع همایش امروز ما چیست؟

همه گفتند: انتخاب شهردار شهر هرت با آرای مستقیم ما به عنوان برگزیدگان شهر.

در این حال ماموران امنیّتی به ناطق یورش آوردند و کوشیدند او را از ادامۀ کار بازدارند و پشت تریبون فروکشند و او را باز داشت کنند. ولی حاضران با فریاد و سروصدا از ماموران خواستند که اجازه دهند حرفش را بزند.

ناطق مجدّداً پشت تریبون رفت و گفت: امروز سه نفر نامزدهای وابسته به دربار برای شما سخنرانی کردند و شما بدون این که اصلاً توجّهی به سخنان گویندگان بکنید،بارها برای آنان کف زدید و هورا کشیدید.  نه گویندگان سواد سخن گفتن داشتند و نه شما حوصلۀ شنیدن.

مثلاً نامزد اول در بیان جنگ اول شهر هرت با کشور سیلگنا گفت: کلّ سربازان دشمن 40 هزار نفر بودند. ولی وقتی آمار تلفات دشمن را به طور روزشمار با فریادهای حماسی بیان می کرد،مجموع تلفات آنان 65 هزار نفر شد. نه او عدد و رقم بلد بود و نه شما جمع بندی را!...و شما بدون ذرّه ای تعقُّل و تفکُّر فقط با تکیه به احساسات شعار دادید و کف زدید!!

نامزد دوم شیوۀ پاک کردن قند و شکر نجس را شستن با آب ذکر کرد. نه او این را فهمید و نه هیچ یک از شما که قند و شکر در تماس با آب در آن حل می شود و دیگر چیزی به نام قند و شکر نداریم! باز هم شما بدون تامُّل و اندیشیدن فقط کف زدید و هورا کشیدید!

نامزد سوم وقتی می خواست عددی بین اعداد هزار تا هزار و پانصد را برگزیند،عدد هزار و هشتصد را برگزید. در حالی که نه او و نه شما هیچ یک نفهمیدید که عدد 1800بیشتر از 1500 است!...و باز هم کف زدن و هورای احساسی!!نه تفکُّر و تعقُّل اساسی!

حاضران پس از شنیدن این موارد بدیهی، گویی حالا از خواب پریده باشند،همه متعجّبانه به یکدیگر می نگریستند و بر حماقت خود تاسّف می خوردند. کم کم پچ پچ ها و درگوشی ها بالاگرفت و برخی با صدای بلند فریاد زدند:

حق با ایشان است و ما اشتباه کردیم.اصلاً این نامزدها به درد شهردارشدن نمی خورند. این ها در ادارۀ امور روزمرّۀ خود ناتوان اند و.....

رئیس ماموران امنیّتی چون اوضاع را خطرناک و جلسه را در حال فروپاشی دید، فوراً ضمن صدور دستور دستگیری ناطق، خود پشت تریبون رفت و بدون این که پاسخی به این پرسش های بی پاسخ بدهد،اعلام رای گیری کرد.

مرد ناطق در حالی که توسّط ماموران بازداشت شده و او را با خشونت به سمت خروج از سالن می راندند،با صدای بلند خطاب به حضّار گفت:

عزیزان هموطن! مشت نمونۀ خروار است. شما نمونه ای از مردم ساکت شهر هرت هستید. تا زمانی که در سکوت احمقانه بسر می برید، هر روز به سقوط و فروپاشی جامعه نزدیک تر می شوید. تنها راه رهایی از استبداد،روشنگری و...

در این حال دهان او را بستند و با مشت و لگد او را به سوی زندان بردند....

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۰۰ ، ۰۵:۱۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1672)

«وهم واهی» یا «فهم و آگاهی»؟!

«تعصُّب» و «تصلُّب»،

گوش ها را «کر» و چشم ها را «کور» می کند.

تغصُّب، «وهم واهی» را به جای «فهم و آگاهی» می نشاند.

متعصِّب نه «توان جدال» دارد و نه «امکان استدلال».

او نه «دغدغۀ گفتگو»،که «دبدبۀ هیاهو» دارد. 

او در گفتگو نه «جنبۀ آموختن» دارد و نه «تجربه اندوختن».

تنها هدفش «پیروزی» است،نه «دانش آموزی»!

آن که «زرّینۀ مهر» را بر «سینۀ سپهر»،

«انکار» و با وجود آن «پیکار» می کند،

او نه «عام»،که چون «اَنعام» است!

#شفیعی_مطهر

------------------------- 

تصلُّب: سخت شدن سفت شدن

دبدبه: سروصدا  

اَنعام: چهارپایان

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۰ ، ۰۵:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1671)

«نیّت» و «امنیّت»

هرگاه که با «خودباوری» دربارۀ دیگری «داوری» می کنیم،

بخشی از «زاری و زبونی» و «بیماری درونی» ما را آشکار می شود.

هر «نیّت» باید «امنیّت» داشته باشد.

هرگونه «رفتاری از هر رونده» و هر «گفتاری از هر گوینده»،

پس از «انعقاد»،«قابل انتقاد» است،

ولی هیچ کس حق ندارد دربارۀ «نیّت قلبی» و «امنیّت سلبی» او داوری کند.

باید «سخن» را نقد کرد،نه «سخنگو» را.

«نقد سخنگو» به «فقد آبرو» می انجامد

و هر «حریم،حُرمت» دارد و هر «کریم،کرامت».

#شفیعی_مطهر

------------------------- 

فقد: ازدست دادن،گم کردن

زاری: خواری،زبونی

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۰ ، ۰۶:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

 #طنزسیاهنمایی. 264

تو بهتر اقتصاد را می فهمی یا....؟!

گفت: معاون اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی از اجرایی شدن ۶۰ درصد از سیاست های خروج از رکود و تحریک تقاضا خبر داد.

گفتم: مبارک است.پس ان شالله دوران شکوفایی اقتصاد کشور آغاز شده است.

گفت: کدام شکوفایی؟ آیا این شکوفایی و خروج از رکود نباید در تغییر مثبت شاخص ها تبلور یابد؟ 

گفتم: من نمی دانم!ولی آیا تو بهتر اقتصاد را می فهمی یا مقامات اقتصادی؟

گفت: در دوران مبارزات مشروطه روزی یکی از مشروطه خواهان برای رفع تشنگی وارد خانه ای شد که یک مادر و دختر در آن زندگی می کردند. مادر پیر پس از آب دادن به مهمان از او پرسید: 

مشروطه دیگر چیست که شما دنبال آن هستید؟

مشروطه خواه از روی شوخی پاسخ داد: مادرجان!مشروطه یعنی دختران جوان را می دهند به پیرمردان،ولی پیرزنان را می دهند به پسرهای جوان!

دختر بلافاصله گفت: مرده شور ببرد این مشروطه را!

مادر فوراً با حالت اعتراض بر سر دختر فریاد کشید: تو بهتر مشروطه را می فهمی یا مشروطه خواهان؟!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۰ ، ۰۳:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1670)

«برترین هنر» و «بهترین باور»

من در «شهری زیستم» و «دهری را نگریستم»،

که هر «خجسته و گجسته»،«پیوسته» می کوشیدند،

تا با «نماد تاثیر» و «ایجاد تغییر»،

و با «دستاویزی برتر» از من، «چیزی دیگر» بسازند؛

بنابراین دریافتم که برای من «برترین هنر» و «بهترین باور» این است، 

که خود «هویّت فراندیش» و «شخصیّت خویش» را بسازم.

#شفیعی_مطهر

------------------------------

دهر: روزگار،زمانه،عصر و زمان

گجسته:از پهلوی گجستک . ملعون . رجیم . مقابل خجسته ، به آفرین و مرحوم

نماد:  نماینده ، سَمبُل ،مظهر، نشانه ،علامت

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۰ ، ۰۶:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر