سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۷ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

پرسشی از متولّیان تبلیغ 

سید علی رضا شفیعی مطهر

1- روزی در سواحل بیروت قدم می زدم و امواج زیبای دریای مدیترانه را تماشا می کردم. دو خانم جوان نزد من آمدند و با زبان روان فارسی سلام و حال و احوال کردند و گفتند مسیحی هستند و از من اجازه خواستند تا یک دی وی دی از آموزه های حضرت مسیح(ع) را به من بدهند. پس از شنیدن پاسخ مثبت ،یک دی وی دی به من دادند و مودّبانه خداحافظی کردند و رفتند.

2- روزی از آتشکدۀ شهرستان یزد بازدید می کردم.  همۀ پوسترهایی را که به دیوارهای  آتشکده نصب کرده بودند،به دقّت خواندم.

نکته: من در همۀ آموزه های حضرت مسیح(ع) در دی وی دی و نیز همۀ جملات منقول از حضرت زرتشت ،حتّی یک جملۀ غیرعقلانی،غیرعلمی،غیرانسانی،ناسازگار با برآیند عقول بشری در هزارۀ سوم و حتّی مغایر با آموزه های اسلامی نیافتم. من در صدد دفاع از این ادیان و نیز بی اطّلاع از مطالب بعضاً غیراصیل در متون تاریخی و مقدّس این آیین ها نیستم و جدّ اقل شش دوره و هر دوره شامل 24 درس از دروس رسمی مسیحیّت را که توسّط میسیون مذهبی مسیحیّت در تهران قبل از انقلاب منتشر می شد،خوانده و با معدل بیش از 19 در امتحان آن قبول شده ام.بنابراین من این متون تاریخی را هم قابل دفاع نمی دانم ولی باز هم نکتۀ محوری بحث من این موارد نیست.

حرف اصلی من در این مقال این است که مبلّّغان و متولّیان همۀ مذاهب زندۀ دنیا فارغ از موارد حاشیه دار و احتمالاً جعلی و خرافه گرا،عُصاره و چکیدۀ آموزه های مکتب و آیین خود را به زبان روز مردم پسند و عقلانی و علمی و انسانی به افکار عمومی جهان عرضه می کنند،ولی متولّان و مبلّغان اسلامی علی رغم اختصاص اعتبارات کلان هنوز یک کتاب یا مجموعۀ منزّه و پیراسته و اصیل ولی خلاصه و عقل پسند به انسان عقلگرا و منتقد و پژوهشگر هزارۀ سوم ارائه نکرده اند ،که هیچ منتقد و حتّی هیچ مغرض کینه ورز نتواند ستون های استدلالی و پایه های خردورزانه آن را بلرزاند!

آیا یک مسلمان دردآشنا و دلسوز حق ندارد از این متولّیان و مبلّغان اسلامی بپرسد با این همه اعتبارات نجومی که از شکم گرسنه مردم نیازمندکشور بازگرفته و به این موسّسات تبلیغی پرداخت می شود، چه بازدهی دارد و چگونه ما می توانیم با تولیدات اسلامی اینان، بشریّت هزارۀ سوم را در دام منطق استوار خود مُچاب کنیم؟ 

گوشه ای از این اعتبارات عبارتند از:

 ۱۵۱میلیارد تومان ،  یعنی *روزی 450 میلیون تومان بودجه تبلیغات اسلامی

۳۰۵میلیارد تومان یعنی روزی 950 میلیون تومان سازمان اوقاف

۶۹۶میلیارد تومان یعنی روزی 2 میلیارد تومان  مرکز خدمات حوزه های علمیه

۳۵۵میلیارد تومان یعنی روزی یک میلیارد تومان مرکز حوزه های علمیه(طلاب غیر شاغل)

۲۰۱میلیارد تومان یعنی روزی 600 میلیون تومان جامعه المصطفی

۳۰۶میلیارد تومان یعنی روزی 900 میلیون تومان  شورای عالی حوزه علمیه.... 

امیدوارم این نقد دلسوزانۀ من و نیّت و انگیزۀ خیرخواهانۀ مرا با دیدۀ مشفقانه بنگرند و پاسخ من و سایر دغدغه داران را نه تنها با قلم استدلالی و اقناعی بنگارند،بلکه مجموعۀ مطلوب و مورد نظر را نیز ارائه فرمایند.

إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ

 

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۰ ، ۰۶:۰۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1658)

«زبان روز» و «بیان بهروز»!

از نظر واپسگرایی،«عُصارۀ مردُم» در «هزارۀ سوُّم»،

کسانی اند که نمی توانند «دیروز را ترک» و «امروز را درک» کنند.

 امروزه «بی سوادی» در این «وادی»،

به معنی عدم «بیان خوانش» و «توان نگارش» نیست.

بلکه کسانی را «بی سواد» و «دُژآباد» می نامند،

که  نمی توانند «آموخته های کهن» و «اندوخته های سَتَروَن» را فراموش کنند.

بیاییم «زبان روز را بیاموزیم» و «بیان بهروز را بیندوزیم»!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

دُژآباد: بدخو،زشتخوی،به زشتی و بدی برآمده

سَتَروَن: نازا،عقیم

شما را چشم در راهیم در : کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۰۰ ، ۰۳:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی. 250

هر کس به جای خود!

گفت: ای کاش اصل شایسته سالاری حاکم بود و هر مسئولی با توجه به تخصُّص و تحصیلات خویش در پست متناسب با خود منصوب می شد! 

گفتم: در کجا این اصل رعایت نشده؟

گفت: تو بگو در کجا رعایت شده و می شود؟ تو تحصیلات و سوابق بیشتر مسئولان را با سمت ها و پست های فعلی آنان مقایسه کن. درستی نظر مرا می فهمی.

دیروز سوار اتوبوس شدم و روی یک  صندلی نشستم. پس از لحظاتی آقایی سوار شد و به من گفت:

لطفاً از این جا برخیزید تا من به جای شما بنشینم!

گفتم: شما نه پیرتر از من هستید،نه بیمار و نه زمینگیر. چرا من باید برخیزم و شما جای من بنشینی؟

گفت: آخر من راننده اتوبوس هستم و شما روی صندلی راننده نشسته اید!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۰ ، ۰۳:۵۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1657)

«اندرزهای ژرف» و «خردورزهای شگرف»

اگر «سواد چهره خوانی» و «استعداد درک معانی» داشتیم، 

می توانستیم از «شیارهای سیمای پیران» و «زنگارهای عصای زمینگیران»، 

ده ها «خطاب زنده» و صدها «کتاب ارزنده»، 

برای «تقدیس نونهالان» و «تدریس جوانان» بنویسیم!  

بیاییم «اندرزهای ژرف» را از «خردورزهای شگرف» بیاموزیم 

زیرا هیچ «انسان آزاده» دوباره «زاده» نمی شود،

تا از تجارب پیشین «سود جوید» و «راه بهبود پوید»!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

تقدیس: پاک و منزّّه کردن،به پاکی ستودن

شگرف: نیکو ،کمیاب بی نظیر در خوبی و زیبایی

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۰۰ ، ۰۵:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 248

کجا امن تر است؟!

گفت: چرا ناراحتی؟ مشکلی پیش آمده؟

گفتم: بله! ماشینی داشتم. می خواستم بفروشم و پولش را در بورس سرمایه گذاری کنم!

گفت: این که خبر خوبی است!

گفتم: مسخره می کنی؟ 

گفت: دیروز باخبر شدم که پراید مدل 97 یکی از آشنایان را که دو سال پیش از خیابان نادری اهواز سرقت شده بود خوشبختانه بعد از دو سال در زنجان صحیح و سالم پیدا و به صاحب اش برگردانده شد.

هنگام تحویل پلیس به صاحب پراید گفت: از سارق شکایتی نداری؟!

پاسخ داد: نه بابا ،چه شکایتی جناب سروان!؟
تازه می خواهم بروم بازداشتگاه ملاقاتش و دستش را ببوسم!

همان دوسال پیش می خواستم پرایدم  را 20 میلیون بفروشم و پولش را در بورس بگذارم که خدا به این مرد شریف!
الهام کرد که ماشینم را مدتی به امانت بگیرد!!!
و امروز پرایدم بیش از 100 میلیون می ارزد! در صورتی که اگر 20 میلیون را در بورس گذاشته بودم به باد رفته بود و با این خرج و مخارج من باید جای این بزرگمرد زندان بودم !!!
این تجربه به ما ثابت کرد اگر اموال خود را به دزدان  بسپاریم ، حتماً و قطعاً جایش امن تر از بانک و بورس و … است !!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۰ ، ۰۶:۰۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

  

 اشکنۀ هردمبیلی!

قصّه های شهر هرت.قصّۀ 144

#شفیعی_مطهر

روزی اعلی حضرت هردمبیل هوس کرد تا از وضع زندگی و معیشت طبقات محروم و زیر خطِّ فقر شهر هرت دیدن کند. با کمک وزیر دربار برای او لباسی مندرس و معمولی تهیّه و قیافۀ او را به گونه ای گریم کردند که کسی نتواند او را بشناسد. بدین شکل و شمایل به میان زاغه نشینان جنوب شهر هرت رفت. شامگاه بود که با دو تن از همراهان به دَرِ زاغه ای نیمه مخروبه رسیدند. مرد ژولیده ای از راه رسید که به نظر می رسید صاحب این زاغه است. آن مرد در حال ورود به زاغه نگاهش به هردمبیل و همراهانش افتاد. آنان را به خانۀ خود دعوت کرد. هردمبیل هم پذیرفت و وارد شد. پس از ساعتی سفرۀ ساده ای گستردند و همسر این مرد با کاسه ای از آبدوغ خیار وارد شد. سپس مقداری نان خشکیده را خُرد کردند و داخل کاسه ریختند و به مهمانان ناشناس تعارف کردند که شام را با آنان صرف کند.

هردمبیل که اصلاً رغبتی به لب زدن به این غذاها را نداشت،با بهانه ای از شام خوردن خودداری کرد.  ولی آنان با کمال اشتها آبدوغ خیار را خوردند و کنار نشستند. هردمبیل با بی حوصلگی از جا برخاست و به اتّفاق همراهان با صاحبخانه خداحافظی کرد و از زاغه بیرون آمد و سریعاً به کاخ برگشت.

روز بعد به وزیر دربار گفت: به نظر ما آبدوغ خیار غذای خیلی خوشمزه ای است. چون دیشب این فقرا چنان  با اشتها و رغبت می خوردند که من دهانم آب افتاد! حالا برای شام امشب بگو آبدوغ خیار درست کنند تا ببینیم فقرا و اقشار زیر خطِّ فقر چگونه زندگانی می کنند. درباریان که شان سلطان را بالاتر از خوردن غذایی چون آبدوغ خیار می پنداشند، با مشورت سرآشپزان مجرَّب کوشیدند تا با افزودن موادِّ مختلفی مانند ماست، خیار، دوغ یا شیر، کشمش، گردو، خامه ،انواع سبزیجات تازه و خشک (ریحان، پونه ،گل سرخ،نعنا، شوید، مرزه، ترخون و غیره)، نمک و فلفل سیاه چنان آبدوغ خیاری درست کنند که طعمش همیشه زیر زبان شاه بماند.

طرز تهیه آب دوغ خیار , دستور آب دوغ خیار مجلسی ساده با ماست , xvc jidi Hf n y odhv

هردمبیل از خوردن این آبدوغ خیار لاکچری خیلی لذّت برد و قدری پرخوری کرد. پس از صرف غذا چند آروغ زد و گفت:

این مردم زیر خطِّ فقر عجب غذاهای خوشمزه ای می خورند و باز می نالند!!

سپس از وزیر دربار پرسید: این اقشار آسیب پذیر غیر از آبدوغ خیار غذای دیگری هم می خورند؟

وزیر به عرض رسانید: بله ،قربان! اینان گاهی هم اشکنه می خورند.

هردمبیل می پرسد: اشکنه دیگر چیست؟ برای شام فردا شب اشکنه درست کنید ببینیم این فقرای پرمدّعا دیگر چه می خورند و چه قدر سختی می کشند!!

روز بعد همۀ درباریان بسیج شدند تا با کمک سرَآشپزهای معروف موادِّ لازم را برای اشکنۀ لاکچری فراهم آورند. لذا موادّی چون سیب زمینی،پیاز،تخم مرغ،شنبلیله خشک،آرد،رُبِّ گوجه فرنگی،نمک،زرچوبه و فلفل و روغن و...تهیّه و برای آشپزباشی آماده کردند. 

هردمبیل پس از خوردن این اشکنۀ لاکچری به قدری خوشش آمد که پس از چند آروغ بلند فریاد زد:

چقدر این روشنفکران پرمدّعا دربارۀ فقر و گرسنگی طبقات محروم شهر هرت قلمفرسایی می کنند؟ این قشر زیر خطِّ فقر نه تنها بد نمی گذرانند،که خیلی هم خوشگذران هستند! دیگر هیچ رسانه ای حق ندارد دربارۀ فقر و فقرا مطلبی بنویسد و آه و ناله سردهد! چقدر این طبقۀ ففیر ناسپاس و قدرنشناس هستند.

روز بعد هردمبیل در حیاط کاخ و در میان باغچه ها قدم می زد. نگاهش افتاد به باغبان. یادش افتاد که این باغبان نیز از فقر و گرسنگی و کمی حقوق و دستمزد می نالید. او را صدا کرد و گفت:

تو چقدر از وضع معیشت خود می نالیدی؟! حالا که اشکنه و آبدوغ خیار شماها را خورده ام،می فهمم که چقدر به شما طبقۀ فقیر خوش می گذرد!

باغبان پاسخ داد: قربان! اشکنه و آبدوغ خیار سلطان با اشکنه و آبدوغ خیار ما زمین تا آسمان فرق دارد. شما یک بار در کلبۀ ما غذای ما را میل بفرمایید تا طعم فقر را بچشید!

در همین بین در انتهای باغ  به درِ کلبۀ باغبان رسیدند.  باغبان اضافه کرد:

اگر اعلی حضرت ما را قابل بدانند کلبۀ ما را با قدوم مبارک خود مزیّن فرمایند و قدری از اشکنۀ ما را هم تناول فرمایند.

هردمبیل برای تجربه کردن وارد کلبۀ باغبان شد. اتّفاقاً همسر باغبان در حال تهیّۀ اشکنۀ ساده ای بود. کاسه ای از اشکنه را با مقداری نان برای شاه آوردند. هردمبیل به محض این که لب به غذا زد،فوراً قاشق غذا را برگردانید و در کاسه گذاشت. همه فهمیدند که شاه از این اشکنه خوشش نیامده و به اشتباه خود در مقایسه اشکنۀ هردمبیلی با اشکنۀ مردمی پی برد!

بنابراین با شرمندگی کامل سرش را پایین انداخت و کلبۀ باغبان را ترک کرد.

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۰۵:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1615)

انتخاب میان بد و بدتر

«شیوۀ سخت بیداد»،«میوۀ درخت استبداد» است.

در شهر سرب و سراب مردم، «مُنقاد» ،ولی «آزاد» اند،

تا در هر «لایۀ فرصت انتخابی» زیر «سایۀ نظارت استصوابی»،

از میان «گزینه های بد و بدتر»،«بهینه های سرآمدتر» را برگزینند.

وقتی این «ریوۀ پذیرش» و «شیوۀ گزینش»

در فرهنگ سیاست،«دیرینه» و «نهادینه» شود،

این «طریقت ناپسند» در سیمای «حقیقت فَرَهمَند» تجلّی می یابد! 

آن گاه مردم این «قلعۀ اسارت» را «قُلّۀ حقیقت» می پندارند

و ناگزیر به «دفاع جانانه» از این «قلاع ملوکانه» می شوند!

این «تفکُّرِ کاذب» به «تحجُّر جاذب» می انجامد

و جامعه به «مغاک واپسگرایی» و «هلاک قهقرایی» فرومی غلتد!

انتخاب بین بد و بدتر «دروغ بزرگی» است 

که با آن«یوغ ستُرگی» بر گردن خلق می افتد

که از آن پس نه «راه رهایی را می یابند» 

و نه «چاه هیولایی را برمی تابند».

#شفیعی_مطهر

------------------------------

مُنقاد: مطیع ، فرمان بردار

ریوه: مکر،حیله

فَرَهمَند: باشکوه،دانا و هوشمند،باشان و شوکت

قلاع: قلعه ها

هیولا: در فارسی به معنای صورت ، هیکل، غول ، عظیم الجثه 

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۰۰ ، ۱۸:۰۱
سید علیرضا شفیعی مطهر